عشق بورز نه بخاطر ایجاد پیوندبین دو شخص ایستا . عشق بورز همچون گردابی زاینده.عشق بورز همچون رقصی چنان پر تب و تاب و با حرکاتی چنان سریع که نتوان دریافت که کدام عاشق و کدام معشوق است.و رقص ادامه می یابد ژرفتر و ژرفتر.رقصنده ها محو می شوند و تنها رقص باقی می ماند.
هستند کسانی که با احساسات خود کنار می آیندو هستند کسانی که با همین احساسات می جنگند.ولی هر دو اسیر احساسات خواهند ماند.باید از دایره این پیوند ها رها گردی . باید تماشاگر باشی . یک ناظر!
هر پیوند تنها آزمونی است تا تو را برای پیوند غایی و برای عشق غایی آماده سازد.این تمام چیزی است که مذهبی بودن را توصیف می کند.
عشق نباید مخاطب داشته باشد.عشقی که سوی دیگری جهت یافته است عشق حقیقی نیست .معشوق بودن را بیاموز!بنابراین مسأله این نیست که مخاطب عشق تو کیست.مسأله تنها این است که دیگران عشق را در تو بیابند.